2024 | کاپیتان میلر | கேப்டன் மில்லர்

کاپیتان میلر

:: கேப்டன் மில்லர் ::
#img_alt#
ببین داداش، این فیلم Captain Miller که میگی، سورس یه صفحه وبشه. بذار برات خودمونی تعریفش کنم انگار دو تا عشق فیلم نشستیم داریم گپ میزنیم، ولی خب مودبانه اش. داستان از این قراره که... انگار تو دهه 1930 هند تحت سلطه انگلیس، یه پسری بوده به اسم آنالیسان، که همه "ایسا" صداش میکردن. این آقا پسر دلش میخواسته واسه خودش کسی بشه، احترام داشته باشه، میدونی تو اون دوره زمونه بحث طبقاتی و اینا خیلی داغ بوده انگار. بعد فکر میکنه بره ارتش انگلیس اسم و رسمی پیدا میکنه. ولی داداش بزرگش، سنگولان، یه انقلابی بوده ضد انگلیس، کلا مخالف این کار بوده. ایسای ما هم عاشق یه دکتر خوشگل میشه به اسم ولماثی، اونم خواهرزاده پادشاه بوده، عجب دختری! ولی خب انگار ولماثی دلش جای دیگه گیر بوده، ایسای ما میبینه نمیشه، بیخیال عشق میشه و میره ارتش. اونجا انگلیسیا که اسمای هندی رو نمیتونستن تلفظ کنن، بهش میگن "میلر". اینم واسه خودش اسم "کاپیتان میلر" رو برمیداره، چه ابهتی! تو ارتش با دو تا رفیق میشه، رفیق و سمباتا، ولی یه روز میبینن ژنرالشون دستور میده به مردم بی گناه شلیک کنن، آزادی خواه بودن انگار بنده خداها. سمباتا از عذاب وجدان خودکشی میکنه، ایسای ما هم قاطی میکنه ژنرال رو میکشه! بعد میخواد خودشو بکشه که رفیقش جلوشو میگیره، میگه برگرد دهکده ات. برمیگرده میبینه داداشش هم تو همون کشتار بوده و مرده. اهالی دهکده هم کلی سرزنشش میکنن، میگن تو خائن شدی و اینا، از دهکده بیرونش میکنن. یه مدت بعد، تو یه درگیری بین انقلابی ها و انگلیسیا، ایسای ما ناخواسته کمک انقلابی ها میکنه، میبینه انگار حق با اوناست، بهشون ملحق میشه. یه حمله دیگه ترتیب میدن ولی تیر میخوره. دوباره ولماثی رو میبینه، ولماثی زخمشو خوب میکنه، معلوم میشه شوهر ولماثی هم تو همون کشتار مرده بوده. ولماثی میگه انتقام شوهر منو بگیر، پسر یه فرماندار انگلیسی به اسم رایلی رو بکش. از اون طرف، دولت انگلیس میفهمه یه سنگ قیمتی قدیمی 600 ساله تو معبد دهکده هست، به پادشاه میگن سنگو بده. وزیر پادشاه، کانگاسابای، که آدم دوروییه، یواشکی به انگلیسیا کمک میکنه جای سنگو پیدا کنن. پادشاه هم که خودش طمع کاره، به ایسای ما میگه سنگو واسه من بیار، ولی نمیگه سنگ چیه اصلا. پسر پادشاه، شاهزاده جایاواردان هم مامور میشه بعد از اینکه سنگو آوردن، ایسای ما و دار و دسته اش رو بکشه، عجب پدری پسری! ایسای ما سنگو از انگلیسیا پس میگیره، رایلی که دستش تو دزدی سنگ و کشتار بوده رو هم میکشه. ولی میفهمه پادشاه چه نقشه ای داره، سنگو برمیداره و فرار میکنه به سیلان. انگلیسیا هم دهکده رو آتیش میکشن، مردم رو شکنجه میکنن که جای ایسارو بگن، ژنرال واندی دستور داده. صبح روز بعد، ایسای ما با سنگ قیمتی برمیگرده دهکده، چه برگشتی! کلی سرباز انگلیسی رو میکشه، واندی و دار و دستش فرار میکنن. سربازای هندی ارتش انگلیس هم تسلیم میشن، میگن واندی با 700 تا سرباز دیگه از راه میرسه. ولماثی و بقیه اهالی دهکده رو نجات میدن، پادشاه رو هم میکشن، شاهزاده جایاواردان رو هم ایسای ما میکشه. اهالی دهکده بعد 600 سال طلسم پادشاهی میشکنه، میرن تو معبد. ایسای ما و انقلابی ها با ارتش انگلیس درگیر میشن، رفیقش و داداشش سنگولان که زنده بوده و تو جزایر آندامان یه گروه انقلابی دیگه داشته، سر میرسن کمک. آخرش هم انگلیسیا رو شکست میدن، سنگ قیمتی رو میذارن سر جاش تو معبد. دولت انگلیس هم واسه سر ایسای ما و رفقاش جایزه میذاره. تو اپیلوگ فیلم هم دختر پادشاه، پرنسس شاکونتالا، از وزیر دورو خبرچین میفهمه ولماثی تو مرگ پدر و برادرش دست داشته، قسم میخوره انتقام بگیره از ولماثی و ایسای ما و بقیه. فیلم کلی بازیگر خفن داره، دانوش که نقش اصلیه، شیوا راجکومار و ساندیپ کیشان هم هستن، پریانکا موهان هم نقش عشق فیلم رو بازی میکنه. کارگردانش هم آرون ماتسواران هست، انگار کارگردان کار درستیه. حاشیه هم داشته فیلم یکم، یه نویسنده ای گفته داستان فیلم از رمان اون دزدیده شده، یه سری مشکلات محیط زیستی هم سر فیلمبرداری پیش اومده بود. نقدها هم اکثرا مثبت بوده، همه تعریف کردن از بازی دانوش و کارگردانی و موسیقی فیلم. فروشش هم انگار خوب بوده. یه چیز جالب دیگه هم تهش میگن انگار قسمت دوم و سوم هم داره این فیلم، یه سه گانه است انگار. خلاصه اش بخوام بگم، Captain Miller یه فیلم اکشن ماجرایی تاریخی به زبون تامیل هندی هست، داستانش تو دهه 30 میلادی میگذره، پر از صحنه های جنگ و درگیریه، بازیگراش خوبن، موسیقی اش هم تعریف میکنن. اگه به این سبک فیلما علاقه داری، به نظر میاد فیلم باحالی باشه، ارزش دیدن داره.

دوبله فارسی سانسور شده

سانسور شده با زیرنویس فارسی چسبیده